امام زمان

انتظارظهور

انتظارظهور

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

مهم‌ترین آسیب مهدویت، دور شدن از وظایف اصلی۲


هر اندیشه نابی در طول تاریخ از سوی افراد شیاد و جاهل مورد تعرض و آسیب قرار می‌گیرد که در میان این آسیب‌ها، معمولاً سخت‌ترین ضربه‌ها از سوی دوستان جاهل به یک اندیشه وارد می‌شود.

اندیشه ظهور امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) نیز از این قاعده مستثنا نیست، به همین خاطر در طول تاریخ دوستان جاهل ضربات مهلکی به این اندیشه ناب زده‌اند[1] به همین خاطر در این نوشتار به یکی از آسیب‌ها رایج در دوران معاصر اشاره می‌کنیم، و آن را مورد وآکاوی قرار می‌دهیم.

یکی از مهم‌ترین آسیب‌هایی که به اندیشه مهدوی وارد شده است، این نکته می‌باشد که امور فرعی و کم‌اهمیت جایگزین امور اصلی و محوری می‌شود، به گونه‌ای که گاه مسائل اصلی فراموش شده و مسائل فرعی جایگزین آنان می‌شود، که در ادامه به چند مورد فرعی و کم‌اهمیت که در دوران کنونی رواج دارد اشاره می‌کنیم.

الف) یکی از مسائل کم‌اهمیتی که در مورد امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) رواج دارد مسئله ازدواج آن حضرت است، و این‌که آیا ایشان در طول مدت غیبت ازدواج کرده است یا خیر؟ همسر ایشان چه کسی است؟ تعداد همسران احتمالی ایشان چند نفر است؟ آیا همسران حضرت وی را می‌شناخته‌اند یا خیر؟ آیا همسران امام زمان(روحی فداک) مانند ایشان عمری طولانی داشته‌اند یا خیر؟ از سوی دیگر این سوالات درباره فرزندان احتمالی آن حضرت نیز جاری‌ست.

ب) مسئله دیگری که در جامعه رواج دارد، ولی فایده چندانی بر آن مترتب نیست، مسئله محل زندگی آن حضرت است، که در این میان بحث‌ها و کتاب‌های متعددی نوشته شده است، که فایده چندانی ندارند، به عنوان مثال گاه محل زندگی آن حضرت را جزیره خضرا معرفی می‌کنند ــ آن‌چنان که این دیدگاه برخواسته از یک روایت نادر در بحارالانوار[2] است ــ و از آن‌رو که در دوران کنونی تمام کره خاکی کشف شده است، دست به توجیهات مختلف برای پیدا نشدن این جزیره زده‌اند، مانند این‌که آن جزیره در مثلث برمودا است و ...  که از محدوده این بحث خارج است.
و مسائل متعددی دیگر که هیچ‌گونه فایده‌ای ندارد.

در مقابل این موضوعات کم اهمیت، امور مهم دیگری وجود دارد که با بررسی و پیاده کردن آن در جامعه می‌توان جامعه مهدوی را به رشد رساند و  حتی مردمان دیگر جوامع را که ناآشنا با امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را با ایشان آشنا کرد.
این مسائل مهم در روایات متعددی از ائمه معصومین(علیهم‌السلام) آمده است، که می‌توان برخی از آن‌ها را ذیل مباحث وظایف منتظران دید.[3] که در ادامه تنها به یکی از این موارد اشاره می‌کنیم.

در ذیل زیارت جامعه کبیره ــ که مهم‌‎ترین روایات در زمینه امام شناسی است ــ خطاب به ائمه معصومین(علیهم‌السلام) می‌فرماییم: «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه‏»؛ به این معنا که «اگر از خوبى یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه و نهایتش شمایید.»؛ اکنون اگر این نکته برای شخصی به خوبی تبیین شود به این حقیقت راه می‌یابد که هر عمل نیکی در زندگی انجام می‌دهد یک پیوند با امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است. و هر عملی نیکی که می‌تواند انجام دهد ولی آن را انجام نمی‌دهد در حقیقت پشت کردن و روی برگرداندن از ایشان است.

حال اگر شخصی به اعمال خوبی که در طول روز انجام می‌دهد ــ از کمک به همسر و خویشان تا کمک به یک شخص غریبه که در کنار خیابان ایستاده است تا ارباب رجوعی که برای برطرف کردن نیازش به ما رجوع می‌کند و ...ــ با این دیدگاه نگاه کند که با این کار به امام خود نزدیک می‌شود، چقدر جامعه سریع‌تر برای ظهور آماده می‌شود، تا این‌که تنها به دنبال مسائلی باشد که هیچ‌گونه فایده نه برای دنیا و نه برای آخرت دارد.

نتیجه‌گیری: یکی از مهم‌ترین آسیب‌های جریان مهدویت، پرداختن به مسائل فرعی و جایگزین کردن آن‌ها به جای مسائل مهم و اساسی است، که سبب می‌شود تا نگاه ما نگاهی واقع بینانه نباشد، بلکه نگاهی کاریکاتوری به این موضوع است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. ر.ک. برای آشنایی با برخی از این آسیب‌ها رجوع کنید به، ....
[2]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، انتشارات: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏52، ص: 159.
[3]. ر.ک. وظایف منتظران در عصر غیبت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۹
سارا کلهری

مهم‌ترین آسیب مهدویت، دور شدن از وظایف اصلی۱

یکی از آسیب‌های مهمی که جریان مهدویت را تهدید می‌کند پرداختن به امور فرعی و کم اهمیت به جای امور اصلی و با اهمیت است. پرداختن به اموری مانند ازدواج آن حضرت و محل زندگی آن حضرت سبب شده است که مسئله مانند وظایف منتظران نادیده گرفته شود.

انتظار واقعی

یکی از آسیب‌های مهمی که جریان مهدویت را تهدید می‌کند پرداختن به امور فرعی و کم اهمیت، به جای امور اصلی و با اهمیت است، که در ادامه به چند مورد از مسائل کم اهمیت اشاره می‌کنیم.
موضوعایت مانند ازدواج حضرت، تعداد همسران حضرت، طول عمر همسران حضرت و این‌که آیا همسران حضرت ایشان را می‌شناسند یا خیر!؟ از اموری است که معمولاً در میان جامعه دینی مطرح می‌شود و اهمیت چندانی ندارد. و به تبع این گونه سوالات، موضوع محل زندگی آن حضرت مطرح می‌شود، که آن نیز اهمیت چندانی ندارد ولی متأسفانه در مورد آن کتاب‌ها و نوشت‌های زیادی مطرح شده است که صحت و سقم آنان چندان مشخص نیست.
در مقابل این امور کم اهمیت، موضوعات متعدد دیگر در روایات وجود دارد که پرداختن به آنان هم زمینه ظهور را زودتر فراهم می‌کند و هم سبب آشنایی دیگر جوامع با آن حضرت می‌شود، ولی متأسفانه پرداختن به این امور فرعی سبب شده است که غالباً این موارد نادیده گرفته شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۴
سارا کلهری

آقا جان توکه هنوز نیامده ای ولی آقایی اینجاست که خیلی خوب آقایی میکند،کاش هرچه زودتر بیایی وببینی که برای آمدنت چه ها که نمیکند.

برای ظهور آقا بفرست صلوات


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۰۲
سارا کلهری

باور به ظهور شخصی که جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشه های ظلم و ستم را می چیند اختصاص به اسلام نداشته بلکه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی می شود و در اسلام، مسیحیت،(1) یهودیت(2) و زرتشت(3) و... به ظهور این شخص نوید داده شده است. بنابراین می توان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند که این موعود در اندیشه زردتشت سوشیاتت،(4) در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و در اسلام حضرت مهد(عج) است که قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند. امّا در مورد اینکه مهدویت یعنی چه؟ باید اذعان داشت لغت مهدویت برگرفته از امام مهدی(عج) است. "خلاصه و حقیقت مهدویت، منتهی شدن سیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد و سعادت عمومی، امنیت و رفاه، تعاون و همکاری، همبستگی همگانی حکومت حق و عدل جهانی، غلبه حق بر باطل، غلبة جنود الله بر جنود شیطان نجات مستضعفان و نابودی مستکبران، و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری یک رجل و ابرمرد الهی است که موعود انبیاء و ادیان و دوازدهمین اوصیاء و خلفای پیغمبر آخرالزمان است."(5) امّا از آنجا که نام آن منجی در میان مسلمانان مهدی(عج) است، این اندیشه را به اندیشه مهدویت نامیده اند هر چند سایر ادیان به آن اندیشه موعودگرائی و ... می گویند. تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند که این موعود در اندیشة زردتشت سوشیاتت، در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و در اسلام حضرت مهد(عج) است که قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند بهرحال، مهدویت، یک اندیشه و تفکر برگرفته از کتابهای آسمانی است که با فطرت و سنن عالم خلقت موافق است و در میان شیعیان در این اندیشه مباحث مهم ذیل بررسی می شود. 1. موعودگرائی و منجی گرائی در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی. 2. مسأله مهدی باوری و موعود گرائی در اهل سنت. 3. اعتقاد به مهدویت از منظر شیعه که خود، مباحث ذیل را در بر دارد. الف: مسأله ولادت و نسب و کودکی امام زمان(عج). ب: ویژگیهای امام زمان(عج). ج: مسأله انحراف در مهدویت و فرقه های انحراف. د: مسأله غیبت امام زمان(عج). ذ: مسأله علائم و زمینه های ظهور حضرت حجت(عج). ر: مسأله وقایع ظهور و حکومت جهانی آن حضرت. و... بنابراین مهدویت، تعریف خاصی ندارد بلکه شامل یک اعتقاد می شود که مباحثی را در بردارد و کسی که می خواهد به این مقوله بپردازد بایستی به مطالب ذکر شده با دقت، بپردازد. پی نوشت: 1- انجیل لوقا / باب 12 / آیات 40-35. 2- کتاب مقدس / سفر مزامیر داود / مزمور 37. 3- اوستا، بخش یناهات / 46. 4- همان. 5- لطف الله صافی گلپایگانی، اصالت مهدویت، ج 2، بخش 4، ص 19، انتشارات حضرت معصومه، قم. منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تاریخ عصر ظهور، و مابعد الظهور (عصر غیبت)، محمد صدر. 2. اصالت مهدویت، آیت الله صافی، ج اول تا سوم، انتشارات حضرت معصومه. 3. او خواهد آمد، مهدی پور، نشر برقعی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۳
سارا کلهری

گریه امام صادق بر غیبت امام زمان (عج)

آداب و وظائف ما در عصر غیبت

 ما در عصر غیبت، تکالیف و وظایفی داریم که عمل به آن، ارتباط ما را با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مستحکم می کند، آن گاه می توانیم از وجود نوارنی آن حضرت که در پس پرده غیبت قرار گرفته، بیشترین بهره را ببریم، نظر شما را به بخش مهمی از این وظایف سازنده جلب می کنیم: 

اهمیت انتظار فرج از مهم ترین تکلیف ها و وظایف، انتظار فرج است، زیرا انتظار فرج از بزرگترین عبادات می باشد.(1) با توجه به این که معنای انتظار فرج، تنها انتظار و امید قلبی نیست، گرچه انتظار قلبی شاخه ای از انتظار فرج است، ولی به معنای عمل به خاطر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز می باشد، تا خداوند در ظهورش تعجیل فرماید. همان گونه که انتظار نسبت به کشاورز، آن است که زمین و سایر شؤون مربوط به زراعت را آماده سازد، و همان گونه که کسی که در انتظار مهمان است، بر او است که مقدمات کار را فراهم نماید، خود را برای پذیرایی از مهمان مهیّا کند، همین طور انتظار فرج به عمل و تهیّه مقدمات بستگی دارد. بنابراین، بر ما لازم است که در عصر غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خود و جامعه خود را با عمل های شایسته، و امر به معروف و نهی ازمنکر آماده سازیم، و در انتظار دولت عدالت گستر او باشیم. انتظار به این معنا در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است، در حدیث آمده، امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (محبوب ترین کارها در پیشگاه خداوند متعال، انتظار فرج است) (2) و امام صادق علیه السلام فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ شِیعتنا اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛(3) بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است). و حضرت امام رضا علیه السلام در وصف امامان علیهم السلام و شیعیانشان فرمود: (دین آنها تقوا، عفّت، تلاش و کوشش... و اصلاح و انتظار فرج در پرتو صبر و استقامت است). (4) امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (برترین عبادت ها، انتظار فرج است). (5) امام رضا علیه السلام فرمود: پدرانم از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کردند که فرمود: (بهترین اعمال امّت من انتظار فرج از سوی خداوند متعال است). (6) امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (پاداش انتظار کِشنده امر ما، مانند پاداش کسی است که به خون خود در راه خدا، غوطه ور شود). (7) امام صادق علیه السلام : (کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد) از این احادیث چنین استفاده می شود که انتظار فرج با دشواری های بسیار روبرور می شود، از این رو که امر به معروف ونهی از منکر می کند در عصری که معروف، در میان مردم، منکر، و منکر معروف گشته است، در این صورت مانند کسی است که در خون خود در راه خدا، غلتیده است. اما شخص بی تفاوت و رفاه طلبی که به واجبات خود عمل نمی کند و هیچ گونه احساس مسئولیت نمی کند، آیا چنین کسی در خون خود می غلتد؟! و در روایتی آمده؛ امام صادق علیه السلام به یکی از شاگردانش فرمود: (کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد). (8) گریه حضرت امام صادق بر غیبت امام مهدی از سَدیر صیرفی روایت شده که گفت: من و مفضّل و ابوبصیر و اَبان بن تغلب به محضر مولایمان امام صادق علیه السلام شرفیاب شدیم، دیدیم آن حضرت لباس مویین خشن وساده پوشیده و روی خاک نشسته، وهمچون شخص سوگوار و عزیز از دست داده، با حالتی سوزان و جگر سوز گریه می کند، به طوری که اندوه جانکاه از چهره اش دیده می شد، وصورتش دگرگون شده بود، و اشک از اطراف چشمانش می ریخت، و در این حال می گفت: امام زمان (عج) (ای آقای من، غیبت تو خواب را از من ربوده، بستر را برایم تنگ ساخته، روح و روانم را بی تاب و پر تنش نموده است؛ ای آقای من، غیبت تو مصیبت مرا، به فاجعه دردناکی تبدیل کرده، واین مصایب به مصیبت های گذشته یکی پس از دیگری، پیوسته که موجب هلاکت و نابودی من شده است، هر اشکی که از چشمانم می ریزد، و هر ناله ای که از سینه ام بر می خیزد، در مورد مصایب پی در پی گذشته، و بلاهای سابق انباشته شده، آن چنان زیاد و طاقت فرسا است که به دیدگانم آسیب می رسانند، و هر وقت که این اشک ها را می نگرم و این صدای ناله سینه ام را به خاطر مصیبت های جان سوز گذشته می شنوم، به یقین می نگرم که مصایب آینده بسی بزرگ تر و جانکاه تر از مصایب گذشته است. وسختی های آن، کمر شکن تر است، چرا که با خشم و اندوه تو آمیخته شده است). سَدیر می گوید: از وحشت و ناراحتی، عقل از سرِما پرید، و بر اثر جزع وبی تابی، قلب های ما پـاره پـاره شد، به خاطر آن حالـت امـام صادق علیه السلام که بسیار هولناک و تکان دهنده و دردآلود بود، گمان بردیم که آن حضرت دچار حادثه بسیار تلخ وکوبنده، ناگوار و طاقت فرسا شده است، عرض کردیم: (ای فرزند بهترین مخلوقات، خداوند چشمانت را نگریاند، برای کدام حادثه آن قدرگریه کرده ای که اشک چشمانت تمام شده، وباران، اشک از دیدگانت جاری گشته است؟ وچه موضوعی این گونه شما را سوگمند و گریان و پریشان نموده است؟) آتش بُغض امام آن چنان ترکید و شعله ور شد و ناله ای سوزناک سرداد و سفره دلش گشوده شد، و ترس و هراسش سخت گردید و در این حال فرمود: (وای بر شما، بامداد امروز به کتاب جفر نگاه کردم، و این کتابی است که علم به مرگ ها، بلاها، مصیبت ها و علم آنچه گذشته و آینـده تا روز قیامت خواهد آمد؛ در آن نوشته شـده است، که خداوند محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و امامان بعد از او را، به این کتاب، اختصاص داده است. من در این کتاب تأمّل کردم، ولادت قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف و غیبت او، و طولانی شدن غیبتش و گرفتاری های مؤمنان در عصر غیبت، و پدیدار شدن شک و تردید در قلب های آنان بر اثر طولانی شدن غیبت، ومرتد شدن بسیاری از دین، و خروج آنها از اسلام، و بی تعهد شدن آنها به ولایت رامشاهده کردم، آن گونه که خداوند می فرماید: "و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم". (سوره اسراء، آیه 13) منظور از این طائر، ولایت ماست، وقتی که این همه ناگواری ها در ارتباط با غیبت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را، در کتاب جفر مشاهده کردم، بی اختیار منقلب شده و قلبم سوخت و اندوه ها مرا فراگرفت.(9) بخش عترت و سیره تبیان پی نوشت ها: 1. چنان که روایت شده؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترین اعمال امت من انتظار فرج است). 2. خصال شیخ صدوق، ص 616؛ بحار، ج 52، ص 123. 3. کمال الدین، ص 377. 4. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص55، حدیث 20. 5. کمال الدین، ص 287، حدیث 6. 6. همان، ص644. 7. کمال الدین، ص 645. 8. همان، ص 338، حدیث 11؛ المحاسن البرقی، ص 174، حدیث 51. 9. کمال الدین، ص 354، بحارالانوار، ج 51، ص 219.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۱
سارا کلهری

یکی از مهم ترین و مشهورترین القاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، «قائم» (قیام کننده و به‌پا خیزنده) است. این عنوان رسا و گویا، در بعضی از روایات مربوط به آن حضرت آمده و اشاره به قیام، مبارزه و جهاد بزرگ او و آمادگی استقامت وی دارد. علّت ذکر لقب قائم برای حضرت مهدی در روایات آمده است که از آن جهت که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در برابر وضعیت اسفناک سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده برای مردم، قیام کرده و علیه ظالمان، مفسدان و زرمداران وارد عمل خواهد شد؛ به آن حضرت قائم گفته می شود. امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «سمّی القائم لقیامه بالحق»(1): «قائم نامیده شده، به جهت اینکه قیام به حق خواهد کرد.» از امام جواد علیه السلام نیز سۆال شد: چرا او را قائم می نامند؟ امام فرمود: «لأنّه یقوم بعد موتِ ذکرِه و ارتدادِ اکثرِ القائلین بأمامته»(2): «چون پس از آن قیام می کند که از یادها رفته است و بیشتر معتقدان به امامتش برگشته اند.» در روایاتی تصریح شده که مبداء پیدایش این لقب افتخارآفرین، مصادف با عاشورا بوده است. طبری از علمای امامیه در قرن چهارم هجری، نقل می کند که ابوحمزه ثمالی می گوید به حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) عرض کردم: «ای زاده ی پیامبر! مگر همه شما قائم به حق نیستید و حق را بر پا نمی دارید، پس چرا تنها ولی عصر را قائم می خوانند؟» فرمود: «چون جدم حسین (علیه السلام) کشته شد، فرشتگان صدا را به گریه و ناله بلند نموده عرض کردند: «بار خدایا از کسانی که برگزیده ی تو و فرزند برگزیده ی تو، ارزشمندترین و بهترین خلق تو را کشتند در می گذری؟!» خداوند، به آنان وحی فرستاد: «ای فرشتگان من آرام بگیرید سوگند به عزت و جلال خودم که قطعاً از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدتی باشد.» آنگاه پرده از جلوی دیدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسین (علیه السلام) را یکی پس از دیگری به آنان نشان داد. فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران ایستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: «با این قائم (شخص ایستاده) از قاتلان حسین (علیه السلام) انتقام خواهم گرفت.»(3) امام صادق (علیه السلام) در حکمت این امر فرموده اند: «غیبت ایشان طولانی است و چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند، زیاد است، هرکس او را به این لقب ـ که اشاره به دولت ایشان دارد و حسرت بر غربت ایشان را می‌رساند ـ یاد کند، امام به او نظر می‌کند و از جمله چیز‌هایی که نشان تعظیم است، برخاستن بنده هنگام نگاه کردن مولا به او است برخاستن و دست بر سر نهادن هنگام شنیدن نام قائم برخاستن هنگام شنیدن نام قائم یک نوع عمل مستحبى است و در زمان امام صادق (علیه السلام) در میان شیعیان معمول بوده است. مرحوم محدث نوری رحمت الله علیه درباره قیام و دست گذاردن بر سر می‌نویسد: این نوع قیام تعظیم در هنگام ذکر لقب مخصوص حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از قدیم الأیام در میان تمام شیعیان؛ اعم از عرب و عجم و ترک و دیلم، در تمام شهرها و کشورها؛ بلکه حتی در نزد اهل سنت نیز مرسوم بوده است.(4) از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «سزاوار است که وقت برده شدن نام قائم (برای احترام)، به پاخیزند و از خداوند تعجیل در فرجش را بخواهند»(5) حتی نقل شده است که امام رضا (علیه السلام) وقتی نام مقدس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شنیدند؛ قیام نمودند و دست بر سر نهاده و فرمودند: «اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه»(6) از این روایت می توان استحباب ایستادن هنگام برده شدن کلمه "قائم" را استفاده کرد. حتی از این روایت می توان استفاده کرد که قیام حضرت رضا(علیه السلام) به جهت خصوص لفظ قائم نبوده بلکه به احترام نام آن حضرت بوده که در این صورت هر نامی برده شود، ایستادن و دست روی سر نهادن خوب است. قائم حکمت برخاستن هنگام شنیدن نام قائم اینکه موقع سلام به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رسیدن به نام مبارک «قائم» می ایستیم؛ به جهت ابراز احترام و بزرگداشت نام و یاد آن حضرت و اظهار پیوند و انتظار ظهور او است. امام صادق (علیه السلام) در حکمت این امر فرموده اند: «غیبت ایشان طولانی است و چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند، زیاد است، هرکس او را به این لقب ـ که اشاره به دولت ایشان دارد و حسرت بر غربت ایشان را می‌رساند ـ یاد کند، امام به او نظر می‌کند و از جمله چیز‌هایی که نشان تعظیم است، برخاستن بنده هنگام نگاه کردن مولا به او است.(7) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شدت محبتی که به دوستان خود دارد، هر زمانی که شخصی او را یاد کند، نگاهی به او می‌کند و سزاوار است که یاد کننده به جهت احترام و تعظیم از جای خود برخیزد و از خدای تبارک و تعالی، تعجیل فرج ایشان را بخواهد. در روایات آمده است که از آن جهت که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در برابر وضعیت اسفناک سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده برای مردم، قیام کرده و علیه ظالمان، مفسدان و زرمداران وارد عمل خواهد شد؛ به آن حضرت قائم گفته می شود حکمت دست روی سر گذاشتن هنگام شنیدن نام قائم در عرب و نیز در میان عقلای عالم رسم است که هرگاه گره ناگشودنی در کار بیافتد به نشانه ناچاری و اضطرار دست خود را بر سر می گذارد. معنای این کار در هنگام قرائت دعای فرج این است که دوری و غیبت امام برای ما بسیار دشوار و طاقت فرسا است. همچنین باید گفت که دست بر سرگذاشتن هنگام بردن نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا سلام بر آن حضرت نوعی احترام و تعظیم برای ایشان و نیز اعلام تسلیم بودن برای آن حضرت و آماده بودن برای خدمت به ایشان و پا در رکاب بودن ایشان است.(8) در نتیجه ایستادن و دست بر سر نهادن هنگام شنیدن نام حضرت، براى ما تلقین عملى مى شود که باید برخاست، نهضت کرد، امیدوار بود و به زمینه سازى براى ظهور و قیام جهانى رهبرى معصوم و قاطع که امید پیامبران و امامان و همه مستضعفان جهان و قلب تپنده هستى است پرداخت . یا حجه بن الحسن العسکری، کاش من هم آدم خوبی بودم و یارت می شدم، کاشکی فقط یاد کردن از شما، محدود به این نوشته ها و ذکر های زبانی نمی‌شد و در رفتار و اعمالم هم، کمی به شما توجه می کردم، کاشکی کمی هم برای شما دعا می کردم. این درست نیست که شما این قدر به فکر ما باشید، به حالمون گریه کنید، پیش خداوند سبحان برای ما طلب عفو کنید و برای ما و گشایش در کارهایمان دعا کنید؛ امّا من آنقدر به فکر خودم و دنیای خودم و رضایت دیگران باشم که حتی کوچکترین جوابی هم به «هل من ناصرت» ندم و ساده از کنارت رد شوم. دعایمان کن که از محبّان واقعی ات شویم هم در گفتار و هم در رفتار، بحقّ محمّد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و عجل فی فرج مولانا صاحب الزّمان. بیا تا جوانم، بده رخ نشانم که این زندگانی وفایی ندارد پی نوشت ها: 1. ارشاد، شیخ مفید، ص 364. 2. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 378، ح 3. 3. دلائل الامامه ، محمدبن جریر طبری،452. 4. النجم الثاقب ، ص 605. 5. الزام الناصب، ج 1، ص 271. 6. بحار الانوار، ج 51، ص 30. 7. منتخب الاثر، ص641. 8. برای توضیح بیشتر ر.ک: ابراهیم امینی دادگستر جهان، ثفق، چاپ 16، 1376، ص 125.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۸
سارا کلهری
پنهانی به دنیا آمدن امام مهدی انتقاد کنندگان می‌گویند: اگر «حسن بن علی» فرزند خود را به خاطر ترس از کشته شدن پنهان نگه داشته و هیچ گونه خبری از ولادت و زندگانی او برای مردم بیان نکرده است، مسلماً این امر باید به طریق اولی درباره امامان قبل از او انجام می‌گرفت. به علت اینکه اضطراب و ترسی که امامان شیعه از خلفای زمان خود داشتند و فشار و تهدیدی که از ناحیه آنان نسبت به شیعیان و امامانشان انجام می‌گرفت، به مراتب شدیدتر و هراس انگیزتر بود، بر خلاف زمان «حسن بن علی» و فرزندش که شیعیان در آن زمان به مراتب بیشتر و ثروتمندتر بودند. این انتقاد نیز کاملاً بی‌اساس است؛ به خاطر اینکه آنچه «حسن بن علی» را وادار کرد که ولادت فرزندش و ادامه حیات او را مخفی داشته و حتی اجازه ذکر نام و اشاره از او را به شیعیان نداد، این بود که خلفا و پادشاهان زمان امامان پیشین می‌دانستند که آنان همواره از برخورد با زمامداران قدرت و خلافت و از دخالت در امور سلطنت پرهیز نموده و قیام مسلحانه علیه آنان را تجویز نمی‌کنند. و این مطلب را نیز به پیروان خود، تحت عنوان «لزوم تقیه» توصیه می‌کردند. حتی گاهی بعضی از خویشان خود را که به مبارزه مسلحانه علیه آنان دست می‌زدند شدیداً توبیخ کرده و عمل آنان را محکوم می نمودند و می گفتند: قیام مسلحانه تا هنگامی که چند قضیه واقع نشود جایز نیست: اوّل: «رکود خورشید» هنگام ظهر. دوّم: شنیدن «صدایی از آسمان» که نام «مرد مخصوصی» را اعلام کند. سوّم: لشکری در بیداد به زمین فرو رود. خداوند می‌دانست اگر امامان پیشین، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدی» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد در این هنگام خواهد بود که آخرین پیشوای حق، قیام مسلحانه را آغاز می‌کند تا دولت های ستمگر و باطل پرور را نابود سازد. به همین خاطر خلفای آن زمان، اهمیت زیادی به وجود «امامان شیعه» و ظهور آنان و به کسانی که برای آنان تبلیغ می‌کردند، نمی‌دادند. و علاوه بر این، شیعیانی که هوای قیام مسلحانه در سر می‌پروراندند و یا به چنین دعوتی پاسخ مثبت می‌دادند، در آن روزگار بسیار اندک بودند. امام زمان اما پس از مرگ «حسن بن علی» طبق پیشگویی همان امامان پیشین، وجود کسانی که نبرد مسلحانه را تجویز نمی‌کردند، سپری گردید و زمان وجود کسی که این عمل را تجویز می‌کند و حتماً رهبری این کار را به عهده خواهد گرفت، فرارسید. و این امر موجب شد که جستجو، برای دستگیری و نابودی وی، شدیدتر گردید و تصور می‌کردند که اگر «فرزند حسن» را گرفته و نابود سازند، این قیام مهم و خطرناک را خنثی کرده و زمینه آن را از بین خواهند برد.(1) وانگهی ما شیعیان، عقیده داریم که وضع داخلی و خارجی امامان راستین شیعه و خط دقیق حرکتهای مهم اجتماعی و سیاسی آنان، همواره با الهام و دستور مستقیم خداوند تعیین می‌شود. بنابراین، هیچ بعید به نظر نمی‌رسد که خداوند می‌دانست اگر امامان پیشین، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدی» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از پدران، «مهدی» کشته می‌شد، حکمت و تدبیر الهی اقتضا می‌کرد که امام دیگری به جای او نصب گردد، ولی اگر «مهدی» کشته شود، مصلحت و تدبیر امور انسان‌ها اقتضا نمی‌کرد که خداوند امام دیگری را به جای وی نصب نماید. فراوری بخش عترت و سیره تبیان پی نوشت : 1 - درباره شدت فشار و اختناقی که در این زمان از «طرف خلفای عباسی» نسبت به شیعیان و خویشان «امام حسن علیه السلام» اعمال می‌گردید، وقایع عجیبی در تاریخ نقل کرده‌اند. از جمله «کلینی» در کتاب «کافی» نقل کرده است که «عبداللَّه بن سلیمان» وزیر خلیفه، تصمیم گرفت که همه وکلا و نمایندگان «حسن بن علی» و فرزندش «مهدی» رادستگیر کند. خلیفه گفت: راه این کار بدین گونه می‌باشد که افراد ناشناسی را مأمور کنید تا به عنوان اینکه می‌خواهند وجوه اموال شرعی خود را به امام خود برسانند، به افراد مظنون نزدیک شوند. و افرادی که آنها را دریافت کنند، فوراً دستگیر نمایند. از طرف دیگر «امام» به عموم وکلا و نمایندگان خود دستور داد که تا اجازه بعدی از هیچ فردی «وجوه شرعیه» دریافت نکنند و خود را در رابطه با ما معرفی ننمایند. و نمایندگان نیز از هیچ فردی وجوه شرعیه نمی‌پذیرفتند. و نیز در «کافی» در «حالات مهدی» نقل می‌کند که از طرف «مهدی علیه السلام» به تمام شیعیان دستوری صادر شد که از این پس، به زیارت کربلا و قبرستان «قریش»، (قبرستان قریش جایی بود که اکثر شیعیان در آنجا دفن می‌شدند) نروند. و بلافاصله فرمانی از طرف خلیفه صادر شد: هر فردی که به زیارت این دو مکان برود، فوراً دستگیرش کنند. «عثمان بن سعید» که یکی از نمایندگان مخصوص «مهدی» است؛ به «عبداللَّه بن جعفر حمیری» گفت: خانواده آن حضرت در سختی به سر می‌برند و هیچ فردی جرأت نمی‌کند که به آنان کمکی کند و یا به آنان اظهار دوستی نماید (بحار، ج22، ص 94، چاپ کمپانی).
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۵
سارا کلهری

به نرجس سلام الله علیها عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: (امری که مولا و سرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد)، به نرجس سلام الله علیها نزدیک شدم و با توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام سفارش کرده بود شدم، شنیدم جنین هم در رحم نرجس سلام الله علیها همین سوره را همراه من تلاوت می کند، و به من سلام کرد. من از آنچه شنیدم، هراسناک شدم. امام زمان (عج) حضرت حکیمه(1) می گوید: کنیزی به نام نرجس در خانه من بود، روزی برادرزاده ام امام حسن عسکری علیه السلام به دیدار من آمد، و به پیش شتافت و به نرجس سلام الله علیها نگاه کرد، به آن حضرت عرض کردم: (ای آقای من، گویی خواهان نرجس سلام الله علیها هستی، تا او را به خدمت شما بفرستم؟) امام حسن علیه السلام: نه ای عمّه، ولی در مورد این خانم شگفت زده شده ام. حکیمه: چرا از او شگفت زده شده ای؟ امام حسن: به زودی از این خانم فرزند بزرگواری که در پیشگاه خداوند، ارجمند است، متولّد می شود.که خداوند به وسیله او سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل و داد کند. حکیمه: ای آقای من، او را به خدمت شما می فرستم. امام حسن: در این مورد از پدرم اجازه بگیر، اگر اجازه داد چنین کن. حکیمه گوید: لباسم را پوشیدم و به خانه امام هادی علیه السلام رفتم و سلام کردم ودر محضرش نشستم، هنوز سخنی نگفته بودم به من فرمود: (ای حکیمه، نرجس را نزد پسرم ابومحمّد بفرست). حکیمه: ای آقای من، به همین منظور، برای طلب اجازه به محضر شما آمده بودم. امام هادی علیه السلام: ای مبارکه(2) خداوند متعال دوست دارد که تو را در پاداش این پیوند شریک سازد، خیر و بهره ای از این وصلت، نصیبت شما فرماید. حکیمه: درخانه امام هادی علیه السلام چندان نماندم، برخاستم و به خانه ام بازگشتم، نرجس را زینت نمودم و زفاف امام حسن علیه السلام با نرجس را در خانه ام برقرار ساختم، آن حضرت چند روز در خانه ما بود، سپس عازم خانه پدرش امام هادی علیه السلام گردید، من حضرت نرجس را همراه آن حضرت به خانه امام هادی علیه السلام فرستادم. پس از مدتی امام هادی علیه السلام از دنیا رفت، و امـام حسن عسکری علیه السلام جانشین پدر شد، من گاه و بی گاه به زیارتش می رفتم، همان گونه که به زیارت پدرش امام هادی علیه السلام می رفتم، روزی حضرت نرجس سلام الله علیها نزد من آمد و خم شد تا کفش مرا از پایم بیرون آورد، و به من فرمود: (ای سرور من، کفشت را به من بده). به او عرض کردم: بلکه تو سرور من و خانم من هستی، سوگند به خدا، پایم را به سوی تو دراز نمی کنم که کفشم را از پایم بیرون بیاوری، و نمی گذارم تو برای من خدمت کنی، بلکه من تو را خدمت می کنم و منّت تو را به دیده می نهم. امام حسن علیه السلام: هنگامی که وقت فجر فرا رسید، آن حمل برای تو آشکار می گردد، زیرا مَثَل نرجس سلام الله علیها همانند مَثَل مادر موسی علیه السلام است،که اثر حمل موسی علیه السلام در مادرش ظاهر نشد، وهیچ کس تا هنگام ولادتش، به آن اطلاع نیافت، زیرا به دستور فرعون شکم های زنان حامله را برای یافتن موسی علیه السلام می شکافتند، ماجرای این فرزند نیز همانند ماجرای موسی علیه السلام است حکیمه گوید: در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام سخن مرا شنید، به من فرمود: (ای عمه، خداوند بهترین پاداش را به تو بدهد). به محضر امام حسن علیه السلام رفتم و تا غروب در محضرش نشستم، در این هنگام، حضرت نرجس را صدا زده و گفتم: لباس هایم را بیاور تا بیرون روم. امام حسن علیه السلام فرمود: نه، ای عمّه جان، امشب در خانه ما بمان، زیرا همین امشب به زودی نوزادی که در پیشگاه خدا، بزرگوار وارجمند است، و سراسر زمین را پس از مرگ زمین، زنده می سازد، چشم به این جهان می گشاید. حکیمه: ای آقای من، این فرزند از کدام مادری متوّلد می شود؟ ومن هیچ گونه اثر حمل را از نرجس نمی بینم. امام حسن: این فرزند را فقط نرجس سلام الله علیها، به دنیا می آورد. حکیمه: من در این وقت به سوی نرجس رفتم و پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم، هیچ گونه اثر حمل و بارداری مشاهده نکردم. به محضر امام حسن علیه السلام بازگشتم و عـرض کردم: اثری از حمـل در نـرجس سلام الله علیها نمی بینم. امام حسن علیه السلام لبخندی زد و آن گاه به من فرمود: هنگامی که وقت فجر فرا رسید، آن حمل برای تو آشکار می گردد، زیرا مَثَل نرجس سلام الله علیها همانند مَثَل مادر موسی علیه السلام است،که اثر حمل موسی علیه السلام در مادرش ظاهر نشد، وهیچ کس تا هنگام ولادتش، به آن اطلاع نیافت، زیرا به دستور فرعون شکم های زنان حامله را برای یافتن موسی علیه السلام می شکافتند، ماجرای این فرزند نیز همانند ماجرای موسی علیه السلام است. حکیمه گوید: به حضور نرجس رفتم، وگفتار امام حسن علیه السلام را برای او بازگو کردم، فرمود: چیزی و اثری از حمل دیده نمی شود. امام زمان (عج) آن شب را در خانه امام حسن علیه السلام ماندم، و در محضر امام شام خوردم، وسپس در کنار حضرت نرجس سلام الله علیها خوابیدم، و هر ساعت مراقب او بودم، او خوابیده بود، حیرت زده بودم و هرچه زمان می گذشت به حیرتم افزوده می شد، در آن شب، بسیار به نماز و مناجات و دعا پرداختم، وقتی که در نماز شب به نماز وِترْ رسیدم، نرجس سلام الله علیها از خواب برخاست، و وضو گرفت و مشغول نماز شب شد، به فضا نگاه کردم دیدم فجر اوّل طلوع کرده است، در قلبم شکی راه یافت، که نزدیک اذان صبح شده ولی از نرجس سلام الله علیها در مورد ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خبری نیست. ناگاه امام حسن علیه السلام در حجره صدا زد: (ای عمّه، شتاب نکن، که حادثه ولادت، نزدیک شده است). در این هنگام نرجس سلام الله علیها را مضطرب دیدم، او را در برگرفتم و به سینه ام چسباندم، و نام اِلاهی را بر او خواندم، امام حسن علیه السلام صدا زد: (سوره قدر را بر او بخوان). متوجّه حضرت نرجس سلام الله علیها شدم وسوره (انّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ..). را بر او خواندم، و به نرجس سلام الله علیها عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: (امری که مولا وسرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد).، به نرجس سلام الله علیها نزدیک شدم و با توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام سفارش کرده بود شدم، شنیدم جنین هم در رحم نرجس سلام الله علیها همین سوره را همراه من تلاوت می کند، و به من سلام کرد. من از آنچه شنیدم، هراسناک شدم. امام حسن علیه السلام صدا زد: (از امر خداوند متعال تعجّب نکن، خداوند متعال، در کودکی حکمت را برای ما گویا کرد، و ما را وقتی بزرگ شدیم حجّت خود در زمین قرار داد). هنوز سخن امام حسن علیه السلام تمام نشده بود که نرجس سلام الله علیها از برابر چشمانم پنهان شد، او را ندیدم، گویی بین من و او پرده ای آویزان گردید. فریاد کنان به محضر امام حسن علیه السلام رفتم، به من فرمود: (ای عمّه، باز گرد، که به زودی نرجس سلام الله علیها را در مکان خود می یابی). بازگشتم، دیدم پرده ای که بین من و او حایل شده بود، برداشته شده است، ناگاه نرجس سلام الله علیها را دیدم، و نوری که چشمانم را خیره می کرد، در او مشاهده کردم، ناگهان کودکی را درکنار نرجس سلام الله علیها دیدم که به سجده افتاده و زانوانش را بر زمین نهاده، و دو انگشت سبّابه اش را به سوی آسمان بلند نموده و چنین می گوید: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَه، واَنَّ جَدّی مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، واَنَّ اَبیِ اَمیِرُ الْمُؤمِنیِنَ..). گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، او همتا ندارد، و جدّم محمّد صلی الله علیه وآله رسول خداست، و پدرم امیرمومنان است؛ سپس نام همه امامان علیهم السلام را یک به یک به زبان آورد وبه امامت آنها گواهی داد. وقتی به خودش رسید گفت: خداوندا، وعده نصرتی را که به من داده ای به آن وفا کن، و امر خلافت و امامت مرا تمام کن، و تسلّط بر زمین و انتقام از دشمنانم را برای من ثابت و استوار گردان، و سراسر زمین را، به وسیله من پر از عدل و داد کن)(3) پی نوشت ها: 1) خواهر امام هادی علیه السلام. 2) معمولاً به بانوانی که شریف و پر برکتند در عرب مرسوم و معمول است چنین بانوانی را با این لقب (مبارکه) خطاب می کنند، (ویراستار). 3) برگرفته از کمال الدین، ص 426-428 باب ماورد فی میلاد القائم، روضة الواعظین، ص 258.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۲
سارا کلهری

هر رویکرد جهانى که در عرصه ى گیتى تحقق یافته و مى یابد ناگزیر از نشانه هایى است. به ویژه رخدادهایى که توسط پیامبران الهى خبر داده شده است. در این میان حرکت جهانى امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از این قانون مستثنى نبوده و از نشانه هایى برخوردار است تا بشریت متوجه نزدیک شدن و یا فرا رسیدن آن شوند. از وحى پیرامون زمان دقیق ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ سخنى نرسیده است بلکه دستور داده اند که هرگاه کسى زمانى را تعیین کرد، او را تکذیب کنید لیکن براى آمدن آنحضرت نشانه هایى بیان فرموده اند که برخى از آن علائم حتمى شمرده است. به این معنا که پس از تحقق این امور ظهور امام زمان (عج) قطعى است که پنج علامت مى باشند. برخى اندکى پیش از ظهور، برخى چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخى اندکى پیش از قیام نجات بخش آنحضرت پدیدار مى شود. امام امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ فرموده اند: آنچه که بطور حتم پیش از قیام قائم تحقّق خواهد یافت، بپا خاستن سفیانى و فرو رفتن گروهى در زمین بیدا و کشته شدن نفس زکیه و فریادى که از آسمان بلند شده و خروج فردى از یمن است. سایر علائمى که در این مورد بیان شده قابل تغییرند حتّى پر شدن زمین از ظلم. اگر چه تحقّق این مطلب قریب به حتم است امّا روایاتى از معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده که اگر همه ى مردم دعا کنند امر غیبت به انتهاء (پر شدن زمین از ظلم و جور) نمى رسد. این خود حکایت از غیر حتمى بودن این نشانه ها دارد. ممکن است چنین تصور شود که آمدن سفیانى دربرگیرنده ى ظلم و جور فراوانى است! در جواب مى گوییم: این در صورتى است که مدّت سلطنت او طبق روایات نُه ماه طول بکشد ولیکن نُه ماه طول کشیدن حکومت وى نیز غیر حتمى است و ممکن است در آن بداء شده([1]) و زمان حکومتش یک ماه یا کمتر طول بکشد و آنچه حتمى است تنها قیام است. بلکه برخى در مورد محتوم بودن همین پنج علامت نیز بیانى دارند که وقوع این رویدادها حتمى نیست بلکه علامت بودن آنها براى ظهور امام زمان (عج) حتمى است. بدین معنى که اگر اینها واقع شود حتماً ظهور و قیام آنحضرت را در پى داشته و این امر تخلّف ناپذیر است ولى ممکن هست اینها نیز اتّفاق نیفتد و در اصل وقوع اینها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد ـ علیه السلام ـ حتمى بودن خروج سفیانى را تأیید نموده و سپس بداء را در آن ممکن مى شمارد([2]) و از دیگر سوى روایاتى اشاره به ناگهانى بودن امر فرج کرده و هم چنین شیعه را به انتظار لحظه بلحظه فرا مى خواند، که مى بایست تحقّق این امر در هر لحظه حتى در صورت عدم به وقوع پیوستن نشانه هاى حتمى، امکان پذیر باشد. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۲۹
سارا کلهری

امام زمان (عج)وبانوی  با حجاب 

مثل این خانم باشید تامن به دنبال شما بیایم.


یکی از علاقمندان وجود مقدس امام زمن علیه السلام در مشهد مقدس برای آن حضرت شرفیاب شود ختم زیادت عاشورا را چهل هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند .(در زمان رضا خان که مسئله کشف حجاب مطرح بود.)

ایشان می فرمود:در یکی از جمعه های آخر ،وقتی درمسجدی مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجد به سمت آسمان بلند شد .حال عجیبی به من دست داد از جای بر خاستم وبه دنبال آن نور به آن خانه رفتم .خانه کوچک وفقیرانه ای بود که از درون آن ،نور عجیبی می تابید .

در زدم ،وقتی در را باز کردند ،مشاهده کردم که حضرت ولی عصر علیه السلام در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند ودر آن اتاق ،جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.

وقتی وارد اتاق شدم اشک ریزان سلام کردم،حضرت به من فرموند:((چرا این گونه دنبال من می گردی واین رنج ها را تحمل می کنی ؟!مثل این باشید (اشاره به جنازه کردند)تامن به دنبال شما  بیایم !))

بعد فرمودند:((این بانویی است که در دوره بی حجابی ،هفت سال از خانه بیرون نیامد مبادا نامحرم اورا ببیند و حجاب را از سرش بردارند.))


شیفتگان حضرت مهدی (عج)ج۳ ص۱۵۸

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۱۳
سارا کلهری